مرگ مشکوک یک جوان لنگرودی در پاسگاهی محلی در روستای ناصرکیاده شهرستان لاهیجان، چند روزی تیتر یک بسیاری از رسانهها بود؛ ماجرایی که هنوز ابعاد مختلف آن روشن نشده است. از این جهت به بررسی میدانی آن پرداختهایم.
گروه تحقیقی خبرگزاری تسنیم - حامد هادیان : روزهای آخر شهریور، فصل برداشت برنج است. گیلکها، صبح با داس و کلاه حصیری به سر شالیزارها میروند تا دریای زرد برنجهای سر بر هوا را درو کنند. هر چند برخلاف گذشته، ماشینها بیشتر از قبل جای کارگران را گرفتهاند و شالیزارها هم هر روز از تعدادشان کاسته میشود تا خوشنشینهای غیربومی ویلا بسازند. در شهریور، روزهای گیلان گرم و شبهایش خنک است و در روستاها مردان کشاورز، غروب به قهوهخانهها میروند و هنگام خوردن چای بهاره، ماجراهای روز را مرور میکنند. حرف درگوشی این روزهایشان، ماجرای تلخ یک قتل در لاهیجان بود.
یادبود مهسا امینی در سیدمحله
دو سال پیش در چنین روزهایی، ماجرای تلخ- فوت مهسا امینی دختر جوان سقزی در مرکز پلیس امنیت اخلاقی تهران اتفاق افتاد و به دلایل مختلف به یک ماجرای چند ماهه در کشور تبدیل شد. ماجرایی که نتایج تلخی داشت و افراد بیگناهی در حاشیه آن آسیب دیدند و خسارتهای زیادی هم به اموال عمومی و کشور وارد شد. در آسیبشناسی آن اتفاقات برخی کارشناسان معتقدند که اگر مسئولان ذیربط زودتر اطلاعرسانی و پیگیری میکردند شاید بسیاری از اتفاقات نمیافتاد.
حالا بعد از دو سال ماجرایی از جنس دیگر در پاسگاهی گمنام در روستای ناصرکیاده لاهیجان رخ داده که شاید اگر به همان روال رفتار میشد احتمال داشت برخی اتفاقات، اگرچه نه لزوماً مشابه و یا همسطح، رخ دهد.
پنجشنبه سوم شهریور ماه، محمد میرموسوی 37 ساله لنگرودی بعد از اینکه وارد پاسگاه ناصر کیاده شد به دلایل نامعلومی فوت شد. در روزهای اول، روایت کاملی از ماجرا وجود نداشت و برخی میگویند به خانواده هم گفته بودند مرحوم، خودش سرش را به دیوار بازداشتگاه زده و فوت کرده است؛ روایتی که با توجه به سابقه اختلالات روحی-روانی متوفی، منطقی به نظر میرسید، ولی پس از تحویل جسد برای دفن و انتشار فیلم جنازه متوفی در هنگام غسل که آثار ضرب و جرح روی بدنش مشخص بود. ماجرا متفاوت شد. چند کانال محلی فیلم را منتشر کردند و بعد همان فیلم به برخی شبکههای آنسوی آب و رسانههای مجازی رسید.
ولی در این بین دولت و قوه قضاییه بیانیه دادند و قول پیگیری دادند و پلیس با ورود مستقیم ولی با تاخیر به ماجرا جلوی یک بحران آفرینی احتمالی را گرفتند. هر چند خانواده هم علاقهای به عمومی شدن ماجرا نداشتند. آنچنان که در مراسم خاکسپاری، زمانی که چند نفر پلاکاردهایی با عکس مهسا امینی و برای یادبود آن ماجرا آورده بودند. خانواده مرحوم با بالا بردن آن کاملاً مخالفت کردند.
شرحی از ماجرا و شایعات
به دلیل انتشار اولیه خبر از کانالهای غیر رسمی، شایعات در ماجرای مرگ مرحوم به شکل گسترده در فضای مجازی پخش شد. برخی رسانهها هم خبرهایی در این باره منتشر کردند. یکی از رسانهها در گزارشی درباره جزئیات مرگ این فرد به نقل از منبعی آگاه نوشت: «این فرد به منزل پدری خود در روستای بارکوسرای لاهیجان رفته و در یک نزاع در قهوهخانه شرکت میکند و پس از تماس حاضران با پلیس و حضور آنها دستگیر میشود». این رسانه نوشت که او پنجشنبه اول شهریور پس از دستگیری به بازداشتگاه میدان انتظام منتقل میشود. پس از بازداشتگاه او را به بیمارستان منتقل میکنند و پیگیریها نشان میدهد که پیش از حضور در بیمارستان او علائم حیاتی نداشته است.
یکی از روزنامهها هم به نقل از یکی از همکلاسیهای متوفی روایت غلطی درباره روحیات فرد فوت شده و طرف دعوای او درج کرده و نوشته است: «من و محمد دو سال در هنرستان کلانتری سمت جاده لیلاکو لنگرود در رشته برق صنعتی همکلاس بودیم. ساکن اطراف لنگرود بود و ما او را به عنوان بچه همینجا میشناختیم. بچه با اخلاق و با ادب و خوشرو و خوشخندهای بود. او را برده بودند سمت پاسگاه ناصر کیاده لاهیجان و با نامردی تمام کشتنش. به نظر من محمد دعوایی نبود و خیلی هم خندهرو بود». او میگوید از اهالی شنیده که طرف دعوای سیدمحمد وابسته به یکی از ارگانها بوده و برای همین دعوا بالا گرفته است؛ ادعایی که البته هنوز تأیید نشده و صرفا یکی از شنیدههای اهالی محل است.»
منبع: